هفته اول تابستان، پلیس فرانسه با تیراندازی مرگبار به یک نوجوان ۱۷ ساله الجزایری‌الاصل، آتش اعتراضات در ده‌ها شهر فرانسه را روشن کرد تا برای چند شب آتش‌سوزی، درگیری و غارت مغازه‌ها میهمان خیابان‌های فرانسه باشد.

کشور فرانسه تنها چند هفته از زیربار اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها بر سر اصلاحات قانون بازنشستگی خارج شده بود که مرگ یک نوجوان بهانه ناآرامی‌های گسترده در این کشور شد. شدت و گستره اعتراضات که در آن بیش از سه هزار و ۴۰۰ نفر دستگیر شدند، به اندازه‌ای بود که به گفته یک انجمن تجاری فرانسوی به نام MEDEF در یک هفته بیش از یک میلیارد یورو (۱. ۱ میلیارد دلار) به فرانسه خسارت وارد شد. آن‌گونه که برونو لومر، وزیر دارایی فرانسه گفته بود، معترضان نزدیک به ۴۰۰ شعبه بانک و ۵۰۰ مغازه حمله و هزار مغازه را غارت کرده‌اند. هرج‌ومرج در فرانسه باعث شد ۲۰ تا ۲۵ درصد گردشگران خارجی که قصد سفر به پاریس را داشتند، در تصمیم خود بازنگری و سفرشان به این کشور را لغو کنند.

آشوب‌های پی‌درپی در آنجا رفته‌رفته به امری عادی، ولی با چرخه خشونت بیشتر تبدیل می‌شود. شاید بخشی از علت این وضعیت، خشونتی باشد که از سوی پلیس فرانسه سر می‌زند. آمار‌ها نشان می‌دهد که پلیس فرانسه امروز چهار برابر بیشتر از سال ۲۰۱۰ کشتار می‌کند و به چرخه‌های اعتراض و سرکوب دامن می‌زند. این خشونت بیشتر در حاشیه پاریس که عمدتا مهاجران در آن زندگی می‌کنند، اتفاق می‌افتد. برخی معتقدند به همین دلیل است که اعتراضات سال ۲۰۲۳ با سال ۲۰۰۵ به کشته شدن دو جوان در جریان تعقیب و گریز پلیس متفاوت است. صرف‌نظر از بی‌توجهی به برخی تخریب‌ها، جوانانی که در شهر‌ها و شهرک‌های فرانسه بیداد می‌کنند، خشم عمیقی را ابراز کرده که ریشه در تحقیری دارد که درسراسر کشور احساس می‌شود. بیش از یک‌دهه است فرانسه درگیر شکافی عمیق پیرامون مهاجران و به‌ویژه مهاجران مسلمان شده است.

اکنون احزاب راست افراطی که پس از جنگ جهانی دوم تنفربرانگیز بودند، تبدیل به الهه نجات‌بخش مردم فرانسه شده‌اند. شاید بخشی از این وضعیت ناشی از ناکامی‌های فرانسه در عرصه بین‌الملل باشد. این کشور نه‌تن‌ها بخش قابل‌توجهی از مستعمرات پیشینش را از دست داده که در آفریقا درحال تحقیر است. تا همین چند سال پیش، ۱۴ کشور آفریقایی از واحد پولی فرانسوی «CFA فرانک» استفاده می‌کردند و مجبور به نگهداری نیمی از ذخایر خارجی‌شان در خزانه‌داری فرانسه بودند، اما در سال‌های اخیر تعدادی از کشور‌های آفریقایی، فرانک فرانسه را کنار گذاشتند. این پایان کار نبود. سال گذشته نیرو‌های فرانسوی از دو کشور «مالی» و «بورکینافاسو» نیز اخراج شدند. در الجزایر مستعمره سابق فرانسه استفاده از زبان فرانسه در دانشگاه‌ها ممنوع شد. احساس تحقیر جامعه فرانسه از وضعیت موجود، آنان را به‌سمت ابراز تنفر از کسانی کشانده که تا چند دهه قبل مستعمره این کشور بودند، اما اکنون بخشی از شهروندان فرانسه به‌حساب می‌آیند. رفتار‌های تحقیرآمیز سیستم حاکم بر فرانسه علیه مهاجرانی که اکنون شهروند فرانسه هستند، زمینه‌ساز آشوب در این کشور شده است. 

 نشانه‌های بحران

عمدتا شورش‌ها در غرب و به ویژه در فرانسه متعلق به طبقه متوسط بوده است؛ طبقه‌ای که توانایی ارائه خدمات خاص به کشور را داشته و در ازای آن نیز خواهان یک سطح قابل‌توجه از رفاه برای ادامه حیات است. اما آشوب اخیر در فرانسه که به اعتقاد تحلیلگران، آتش زیر خاکستر است و احتمال شعله‌ور شدن آن در آینده وجود دارد، یک شورش قومی و نژادی است. تعبیر اتحادیه اصلی پلیس فرانسه که تحولات اخیر فرانسه را یک «جنگ داخلی» خوانده بود، زنگ بحران جدید این کشور است. این نکته را نیز نباشد فراموش کرد که چندی پیش نظامیان فرانسوی چند نامه هشدارآمیز خطاب به امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نوشتند. آن‌ها در سال ۲۰۲۱ با اشاره به مهاجران تلاش کردند وضعیت کشور را به سمت رادیکالیسم سوق دهند. در نامه دوم، نظامیان مدعی بودند در جنگ‌های ارتش فرانسه علیه اسلام‌گرایان افراطی جنگیده‌اند، اما از هنگامی که به کشور بازگشته‌اند درحال مشاهده مدارای دولت پاریس با این گروه‌ها و دادن امتیاز به آن‌ها در فرانسه هستند.

 تاثیر تنش‌ها بر مناسبات و وجهه بین‌المللی فرانسه 

در دو دهه گذشته چندین شورش بزرگ در فرانسه به‌وقوع پیوسته است. این تنش‌های دائمی درقالب شورش‌ها، اعتراضات و درگیری‌های سیاسی می‌تواند این کشور را با زیان‌هایی روبه‌رو سازد. در ادامه این موارد مورد شناسایی و بررسی قرار گرفته‌اند. 

۱ -کشور شورش‌ها 

تنش‌ها و شورش‌های مداوم در فرانسه ضربه‌ای حیثیتی به آن تلقی می‌شود؛ کشوری که از زمان شورش‌های ۲۰۰۵ تاکنون طی ۱۸ سال درمجموع شاهد ۱۶ شورش بزرگ بوده است. از این تعداد سه فقره به دوسال اخیر بازمی‌گردد. این تراکم شورش ضربه‌ای بزرگ به حیثیت فرانسه است. ناتوانی پاریس در کسب رضایت ساکنانش، بروز چندباره مشکلات و ناتوانی در هضم سریع ضربات شورش، تصویری ضعیف از حکومت فرانسه به اذهان متبادر می‌کنند. 

۲- واگرایی با کشور‌های مبدأ مهاجران

تنش‌های اخیر فرانسه که بر طبقه مهاجران و فرزندان‌شان متمرکز است، می‌تواند به تنش میان کشور‌ها و ملت‌های مبدأ این مهاجران با پاریس مبدل شود. درگیری فرانسه با مهاجران الجزایری، مراکشی، تونسی و دیگر آفریقایی‌تباران، مردم و دولت‌های این کشور‌ها را با فرانسه دچار مشکل می‌کند. با توجه به پیوستگی این کشور‌ها به جهان اسلام از یک‌سو و به قاره آفریقا از سویی دیگر، واگرایی میان آن‌ها با فرانسه می‌تواند به واگرایی‌هایی میان فرانسه و آفریقا نیز منجر شود. البته توقع مطلق بودن این واگرایی صحیح نیست. 

۳- ادراک به‌عنوان آپارتاید

تعداد زیادی از کسانی که به‌خاطر برخی ظواهر فرهنگی و چهره مهاجر خوانده می‌شوند، ریشه‌های حضور اجدادشان در فرانسه به ۲۰۰ سال گذشته می‌رسد. آن‌ها و پدران‌شان تا چشم باز کرده‌اند، فرانسه را دیده‌اند. از این رو دیگر نمی‌توان آن‌ها را بیگانه و مهاجر خواند. اگر برخورد‌های خارج از عرف در سطح مردم و دولت با آن‌ها می‌تواند «نژاد پرستی» تلقی شود، تلاش سیستماتیک برای درجه دوم ساختن آن‌ها که به‌دلیل سابقه حضورشان در این کشور، فرانسوی و نه مهاجر هستند، به آپارتاید منجر می‌شود. از این رو دولت آن در ادراک ملت‌ها درحال تبدیل به یک دولت آپارتاید است. در آمریکا، انگلیس یا آلمان نیز نژادپرستی وجود دارد، اما آن‌ها تفاوت‌هایی با فرانسه دارند. آمریکا به‌دلیل ذات مهاجری خود و پذیرش بسیاری از مهاجران که در دسته سفیدپوستان قرار می‌گیرند، تنها با سیاه‌پوستان مشکلاتی دارد. انگلیس درگیری‌های عیانی با مهاجران ندارد و آن‌ها را مدیریت می‌کند؛ چه اینکه امروز نخست‌وزیر انگلیس، اسکاتلند و شهردار لندن از مهاجران هستند. آلمان و تعداد دیگری از کشور‌ها سابقه طولانی در ورود مهاجران ندارند، زیرا یا استعمارگر نبوده‌اند یا با تاخیر فراوان وارد دنیای استعمار شده‌اند؛ مانند برلین. از این رو آلمان حتی درصورت برخورد با مهاجران، با کسانی برخورد می‌کند که حداکثر مدت ورود خود یا والدین‌شان به آلمان نیم‌قرن پیش و نه مانند فرانسه دو قرن پیش است. 

۴- تضعیف محور فرانسه در اروپا

فرانسه به‌عنوان کشوری که با مهاجران مشکل دارد، اما نیازمند جریان مداوم آنان برای فعالیت در بخش اقتصاد است، همچنین دارای واگرایی‌هایی با دولت‌های راست‌گرای شرق اروپاست. کشور‌های شرق اروپا مخالف ورود مهاجران به قاره سبز هستند، اما فرانسه و آلمان به‌دلیل نیاز به نیروی کار خواهان ورود تعداد مشخصی از مهاجران به اروپا هستند. برخورد فرانسه با مشکلات مهاجران می‌تواند به تضعیف محور فرانسه در اروپا منجر می‌شود. 

۵- سکته تجاری و فرهنگی صنعت گردشگری

دولت فرانسه ضمن زیان در حوزه اقتصادی به دلیل مواجهه با ناامنی، بخشی از مزیت‌های اقتصادی خود را در خطر می‌بیند. این مزیت‌ها به‌طور خاص در حوزه گردشگری هستند که سالانه ده‌ها میلیارد دلار برای پاریس درآمد دارند. دوری گردشگران از این کشور جدای از زیان اقتصادی آن که خواهان نفوذ فرهنگی در جهان است نیز ضرر‌هایی دارد. 

۶- آشکار شدن ریاکاری

فرانسه تنش‌های داخلی خود را شورش می‌خواند، ولی همزمان با ادعای دموکراسی درحال دخالت در امور داخلی دیگران است. این دخالت‌ها به بهانه دموکراسی در شرایطی صورت می‌گیرند که پاریس به دیکتاتور‌ها مدال اهدا و قرارداد‌های کلان تسلیحاتی به آن‌ها منعقد می‌کند. تکرار شورش‌هایی که فرانسه برخورد با آن‌ها را در دیگر کشور‌ها محکوم کرده است، آن هم در داخل این کشور و مواجهه خشونت‌بار پاریس با آنها، تصویری را که فرانسه درحال ساخت آن در افکار عمومی جهانی بوده، فرومی‌ریزاند.

منبع: فرهیختگان

برچسب ها: فرانسه ، اعتراضات
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.